حقوقدان

علم حقوق ، حقوق نفت و انرژی ، سرمایه گذاری خارجی ، داوری ، تجارت بین الملل

حقوقدان

علم حقوق ، حقوق نفت و انرژی ، سرمایه گذاری خارجی ، داوری ، تجارت بین الملل

حقوقدان

ARA: انتورپ/ روتردام/ امستردام. بندهای اصلی واردات زغال سنگ در شمال شرقی اروپا

Ballast:

الف) ماده ای (معمولا اب در بشکه های بالاست) که زمانی که کشتی کاملا پر نشده است برای ثابت نگه داشتن ان استفاده می شود.

ب) In Ballast واژه ای است که نشان می دهد کشتی تا بندر بعدی خالی از بار رانده می شود.

 

BENDS: مخفف both ends است. زمانی استفاده می شود که هر ترم بارگیری و خالی کردن بار در مورد کشتی با عملیات بارگیری و خالی کردن بار برابر باشد.


BFI: Baltic Freight Index مرجعی است که تعداد مرکب مسیر ها را برمبنای هر روز نشان می دهد.


BIFFEX) Baltic International Freight Futures Exchange) : مبادله ای که در ان قرادادهایی با باربری در اینده انجام می شود و فهرست BFI برای انها منتشر می شود.


Bill of Loading (B/L): سندی است که به سه منظور مورد استفاده قرار می گیرد:

(1) رسید بار که توسط ارسال کننده صادر می شود و توسط حمل کننده امضا می شود؛ (2) "سند عنوان" بار یعنی سندی برای اثبات مالکیت بار؛ (3) مدرکی برای تعیین ترم ها و سرایط قرارداد حمل بار بر روی دریا.


Brokerage: سهمی که برای زمان و تلاشی که بروکر (دلال) برای مذاکره با چارتر پارتی گذاشته است درنظر گرفته می شود. این سهم به صورت درصدی از هزینه باربری یا هزینه اجاره کشتی که توسط صاحب کشتی دریافت شده است معین می گردد.


Bunkers: ترمی که سوخت مورد استفاده کشتی را نشان می دهد.


Bunker Clause: زمانی که چارتر درخواست می کند که چارترر سوختی را که در بندر مقصد در کشتی موجود است را بپذیرد و هزینه ان را پرداخت کند؛ در صورتی که جنس مرجوع شود صاحب جنس هزینه هرمقدار سوختی که بر روی کشتی باقی مانده است را پرداخت خواهد کرد.


Banker Escalation/De-escalation Clause: در COA برخی اوقات این کار معمول است که نرخ هزینه باربری به قیمت بازار سوخت را در زمان تثبیت قرارداد معین کنند تا تغییرات نرخ باربری در خط با قیمت سوخت در زمان انجام ارسال محموله مشخص باشد.


C & F/ CFR: Cost and Freight ، متدی از فروش بار است که در ان فروشنده هزینه های بارگذاری و باربری بر روی اقیانوس را پرداخت می کند.


Capesize: کشتی ای با ظرفیت حدود 80.000 DWT. کشتی ای که برای گذر از کانال پاناما بسیار بزرگ است و بنابراین از اقیانوس ارام به اقیانوس اطلس و بالعکس ان را از دماغه امید نیک میگذرد.


Charter Party: سندی است که شامل جزییات تثبیت شده کشتی چارتر شده می باشد. معمولا از فرمهای استانداردی که برای چارتر پارتی در زمینه های مختلف وجود دارد استفاده می شود اما برهی از چارتررها از فرم های شخصی استفاده می شود.


CIF: Cost, Insurance, freight، متدی از فروش بار که در ان فروشنده هزینه های بارگیری، باربری بر روی اقیانوس و بیمه بار را پرداخت می کند.


COA: قرارداد affreightment– چارتر پارتی بیش از یک سفر داشته باشد.


Deadfreight: هزینه باربری که برای باری پرداخت می شود که در کشتی فضایی برای ان رزرو شده باشد اما در واقع از ان فضا استفاده نشده باشد.


Demurrage: جریمه نقدی ای که توسط چارترر کشتی به خاطر تاخیر پس از زمان لیکن تایم بارگذاری یا تخلیه بار پرداخت می شود.


Despatch: جایزه نقدی ای که توسط صاحب چارترر در صورتی پرداخت می شود که عملیات بارگیری/تخلیه بار پیش از اتمام زمان لیکن تایم انجام شود. معمولا این مقدار با نرخی معادل نصف demurrage است.


Draught: فاصله عمودی بین خط ابی و تیر ته کشتی. تصاویری که ارایه می شود مربوط بخ کشتی ای می باشد که به طور کامل بارگیری شده است.


Draught Survey: بررسی ای که در بندر بارگیری/تخلیه بار با مقیاس های اندازه گیری draught انجام می شود تا میزان باری که بر روی کشتی بارگیری شده است اندازه گیری شود.


DWT: Deadweight Tonnes، ظرفیت وزن مرده کشتی شامل بار، سوخت بانکر، اب تازه، ذخایر و غیره.


DWCC: Deadweight Cargo Capacity، میزان وزن مرده موجود برای حمل بار.


ETA: Estimated Time of Arrival، زمان تخمینی رسیدن کشتی


ETD: Estimated Time of Departure، زمان تخمینی خروج کشتی


ETR: زمان تخمینی اماده شدن


FIO: Free In and Out، انتصاب مسئولیت چارتررها (ارسال کننده و دریافت کننده) برای مدیریت نمایندگان روی کشتی و بارگذاری/تخلیه بار به حساب خودشان؛ یعنی اینکه هزینه ان به عهده صاحبان کشتی که همچنان هزینه های بندر بر عهده انهاست.


FIOST: Free In and Out Stowed and Trimmed، همانند FIO است اما در ان هزینه های ماشین الات و حذف موارد ذاید نیز بر عهده صاحبان کشتی نمی باشد.


FOB: Free On Board، متد فروش بار که در ان هزینه های باربری روی اقیانوس و بیمه شامل نمی شود اما هزینه های بارگیری شامل می شود.


FOBT: Free On Board Trimming، مانند FOB میباشد اما شامل هزینه های حذف موارد ذاید پس از بارگیری می شود.


Force Majeure: شرایط خارج از کنترل معقول از سمت یک طرف یا طرفین.


Free Pratique: فاقد صورتحساب سلامتی کشتی و خدمه.


Freight: پولی که توسط چارترر به صاحب کشتی برای بار چارتر شده پرداخت می شود.


Gearless: کشتی که دارای لوازم مورد نیاز برای بارگیری/تخلیه بار بر روی کشتی نمی باشد.


Handymax: ترمی است که میزان دقیق ان مشخص نیست اما معمولا نشان دهنده کشتی ای با ظرفیت 40-60,000 DWT می باشد.


Handysize: ترمی است که میزان دقیق ان مشخص نیست اما معمولا نشان دهنده کشتی ای با ظرفیت 0-40,000 DWT می باشد.


Hire: پولی که در تایم چارتر از سوی چارترر به مالک کشتی پرداخت می شود.


Laycan: Laydays & Cancelling Date، اولین و اخرین زمانی که کشتی باید در بندر اماده بارگیری باشد یا به تایم چارترر تحویل داده شود.


Laydays: دوره زمانی (روز) ای را نشان می دهد که در طی ان دوره کشتی باید در بندر بارگیری برای انجام بارگیری اماده باشد.


Laytime: زمانی که بار کشتی اجازه دارد بارگیری/ تخلیه شود بدون اینکه شامل Demurrage شود.


Master's Receipt: سندی که توسط افسر ارشد امضا می شود و یه عنوان رسید بار بر روی کشتی تلقی می شود.


MOLOO) More or Less in Owner's Option) : کمتر یا بیشتر به انتخاب صاحب کشتی (هشدار در مورد تناژ)


NOR) Notice of Readiness) : اعلانی که توسط کشتی انجام می شود مبنی بر اینکه اماده بارگیری/تخلیه بار می باشد.


OBO: Ore/Bulk/Oil، کشتی با اهداف حمل چندگانه


Outreach: مجموع فاصله ای که تجهیزات بارگیری/تخلیه بندر می توانند به کشتی دسترسی داشته باشند.


Panamax: کشتی ای با ظرفیت حدود 60-80,000 DWT. (بیشترین اندازه یک کشتی که می تواند از کانال پاناما عبور کند می باشد )


Port Costs/ Disbursements: هزینه هایی که معمولا توسط صاحب کشتی به مسئولان بندر برای استفاده از تسهیلات بندر پرداخت می شود.


SATSHEX: مشمول شنبه، یکشنه و روزهای تعطیل نمی شود.


SB: Safe Berth، مسیری که کشتی می تواند از آن مسیر وارد بندر شود و یا از ان خارج شود بدون اینکه خطری غیراجتناب پذیر برای دریانوردان اتقاق بیفتد. وظیفه چارترر است که این مسیر را نشان دهد.


SF: Stowage Factor، از این فاکتور برای تعیین این مطلب استفاده می شود که ایا کشتی پیش از انکه به میزان ماکسیمم بارگیری خود برسد ظرفیتش پر می شود یا خیر. SF زغال سنگ بسته به نوع ان بین 37 تا 48 فوت مکعب در هر تن است.


SHINC: شامل یکشنبه و روزهای تعطیل


SHEX: شامل یکشنبه و روزهای تعطیل نمی باشد


SP: Safe Port، همانند SB میباشد با این تفاوت که در مورد بندر صدق می کند.


Spot: واژه ای که نشان دهنده کشتی ای با اندازه مناسب می باشد که می تواند در زمان کوتاهی چارتر شود و معمولا بنا به درخواست چارترر ها خالی می باشد.


Stevedore: شرکتی که درگیر فراهم کردن خدمات بارگیری/تخلیه بار برای کشتی ها می باشد.


SWAD: ظرفیت کشتی هنگام رسیدن به اب نمک دار. توضیحی که در مورد ظرفیت کشتی هنگام رسیدن به بندر داده می شود زیرا بندر دارای ابی با غلظت اب نمک دار می باشد.


Time Charter: سندی که بر طبق ان چارترر، کشتی را برای مدت مشخصی به خدمت می گیرد. پرداخت ها بر اساس روزانه انجام می شوند و شامل سوخت استفاده شده و هزینه های بندر و غیره می باشند.


Trip Time Charter: سندی که برطبق ان چارترر، کشتی را برای یک سفر یا سفری دوری به خدمت می گیرد. شرایط ان مانند شرایط Time Charter می باشد.


Turn Time )TT): زمانی مجاز بین اعلام NOR و اغاز Laytime در چارتر پارتی. معمولا بر مبنای ساعت می باشد.


Voyage Charter: سندی که بر اساس ان چارترر نرخی بر مبنای میزان تناژ بارگیری شده به صورت یکجا پرداخت می کند.


WWD) Weather Working Days) : روزهای کاری که می توان بار را بدون مداخله اب و هوایی بارگیری یا تخلیه کرد.